ღ چشمان ما در انتظار توستღ

ای کاش پیش از بارداری می دانستم

* ای کاش می دانستم سه ماه اول دوران حاملگی در خلق و خوی من چه تغییراتی ایجاد می شود و کمی بی حوصله و کلافه می شوم. همیشه می خواستم به همسرم نزدیک باشم اما در این مدت گاهی از بودن همسرم کلافه می شدم، گاهی سرحال و با حوصله بودم و گاهی بی حوصله وعصبی که به گفته پزشکم این تغییر کاملا طبیعی بود و علت آن تغییرات هورمونی است. سه ماهه اول بارداری بیش از دیگر دوران زندگی مشترکم با همسرم مشاجره و بحث داشتم، چون همسرم هم با تغییرات خلق و خوی من ناآشنا بودو نمی دانست این تغییرات در بیشتر زنان اتفاق می افتد و کاملا طبیعی است. * ای کاش می دانستم چهار ماه اول حاملگی حالت تهوع و استفراغ خواهم داشت و این حالت به خصوص صبح ها بیشتر می شود. * ای کاش می...
13 آذر 1392

شیشه شیر

سلام گل گلی من. خوبی جیگر مامان؟؟ حالا یه سوال: اگه گفتی این چی چیه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ آره عزیزم درسته اینو همین یه ساعت پیش با بابایی واست خریدیم. خودم که خیلی دوسش دارم فقط نمیدونم چی شد که رنگ آبیشو گرفتم خدا کنه خوشت بیاد. انشاالله وقتی اومدی واست توش مایعات خوشمزه بریزمو بدم کنجدم نوش جونش کنه دوستت دارم فندقم بوووووووووووووووووووس از زمین تا آسمونا ...
12 آذر 1392

فسقلی من

    سلام عزیز مامان. خوبی عزیزکم.الان که دارم این مطلبو واست مینویسم بابایی لالاست. امروز با خواست خدا ماشین رو تحویل گرفتیم.خداروشکر ماشینه خوبیه. راستشو بخوای عزیزم امروز موقع سوار شدن فقط خودمو تو رویاهام تصور میکردم که تو خوشمل مامان بغلمی و دارم بوس بوست میکنم. خداکنه با همین ماشین از بیمارستان بیاریمتو به همه بگیم این نی نی خوشمل بلا مال ماست دعا کن گلکم خدا زودتر تورو به ما هدیه بده.بی صبرانه منتظرتم فندقم ...
12 آذر 1392

اولین باران پاییزی

سلام عزیزم. الان که دارم واست مینویسم داره بارون میاد این اولین بارون پاییزیه. رفتم تو حیاط و زیر بارون واسه اومدنت دعا کردم. خدا کنه خدا هم موافقت کنه گلکم.تو هم دعا کن عزیزم. انقد بارون شدید شده که نمیدونی. خدا کنه تا سال دیگه این موقع یا تو دلم باشی یا انشاالله با خواست خدای مهربون تو بغلم                                دعا کن عزیزکم هم واسه من هم واسه بابایی ...
12 آذر 1392

ما اومدیم عزیزم

سلام فندقم. خوفی مامانی؟؟؟ بلاخره از مسافرت 11 روزه برگشتیم. جات خالی گلم خیلی خوش گذشت. این اولین مسافرت دوتایی مون بودااااااااااااااااااااا. انشاالله سری بعد شمام باشی و با هم بریم دردری. راستی جگرم انقد که من و بابایی واسه شما خرید کردیم واسه خودمون چیزی نخریدیم انشاالله عکساشو میزنم تمام سفر حرف تو بود فسقلی من.بابایی هم سنگ تموم گذاشته بود علاوه بر اینکه واست یه عالمه کتاب داستان خریده   تازه رفته بود CD های آموزشی نوزادان رو هم گرفته بود کل سفر تو ماشین به حرفای آقای روانپزشگ گوش میدادیم     دوستت داریم عزیزدلم ...
12 آذر 1392

مسافرت

سلام جیگر مامی. من و بابایی قراره فردا بریم مسافرت. تا 8 روزه دیگه نمیتونم واست بنویسم فندقم اما همیشه بیادتم. میبوسمت عزیزکم. بای بای ...
12 آذر 1392