ღ چشمان ما در انتظار توستღ

داستان کوتاه و آموزنده؟؟؟؟؟؟؟؟

1392/10/20 11:51
نویسنده : مامانی
214 بازدید
اشتراک گذاری

روزی حضرت سلیمان مورچه
ای را در پای کوهی دید که مشغول جابجا کردن خاک های پایین کوه بود. از او پرسید: چرا این همه سختی را متحمل می شوی؟
مورچه گفت: معشوقم به من گفته اگر این کوه را جابجا کنی به وصال من خواهی رسید و
من به عشق وصال او می خواهم این کوه را جابجا کنم. حضرت سلیمان فرمود: تو اگر عمر
نوح هم داشته باشی نمی توانی این کار را انجام بدهی. مورچه گفت: تمام سعی ام را می
کنم... حضرت سلیمان که بسیار از همت و پشت کار مورچه خوشش آمده بود برای او کوه را
جابجا کرد. مورچه رو به آسمان کرد و گفت: خدایی را شکر می گویم که در راه عشق،
پیامبری را به خدمت موری در می آ ورد...

 

تمام سعی مان را بکنیم،
پیامبری همیشه در همین نزدیکی ست
...

رسول خدا صلی الله علیه و
آله فرمودند

 

اُدعُوا اللهَ وَ اَنتم مُوقِنونَ بِالاِجابَهِ وَاعلَموا اَنَّ اللهَ لا یَستَجِیبُ دُعاءَ مِن قَلبِ غافِلٍ لاه؛





پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

راضیه
20 دی 92 20:11
مامانی
پاسخ