ღ چشمان ما در انتظار توستღ

برای تو

گاهی هوایت میکنم از پس این دنیای مبهم گاهی به اندازه تمام نداشته هایم برایت سخت میگریم اما میدانم صدایم را خوب میشنوی میدانم مرا احساس میکنی میدانم نگاهم را میشناسی و میدانم هر آنچه که دیگران از درک آن عاجزند این حس مادرانه است فرزندم هر چند هنوز در برم نیستی اما سخت بی تو تنهایم ...
13 آذر 1392

موتور بابایی

سلام جیگر مامان.خوبی قشنگم. امروز بابایی یه موتور خوشل گرفته .رفتیم حسابی باهاش دور زدیم. جات خالی عزیزکم.ایشالله بیای میبریمت دردری قشنگم من از دیروز کتف سمت راستم میدرده .واسه همین نمیتونم زیاد واست بنویسم ایشالله یه کم بهتر شم همه رو واست تعریف میکنم شبت بخیر گلم.میبوسمت ...
13 آذر 1392

این پیام را منتشرکنید

این پیام را منتشرکنید در روایات آمده است که شیطان به رسول خدا(ص) گفت طاقت دیدن وتحمل 6خصلت آدمها را ندارم:  1.ابتدای هرکاری بسم الله الرحمن الرحیم می گویند.  2.وقتی به هم می رسند سلام می کنند.  3.وقتی به هم می رسند باهم دست می دهند.  4.برای هرکاری انشالله می گویند.  5.تانام تورامی شنوند صلوات می فرستند.  6.ازگناه استغفار می کنند.   آیا میدانیدهنگامی که میخواهید این پیام را منتشر کنید شیطان می کوشدشمارا منصرف کند؟ ...
13 آذر 1392

بخوانید بخاطر عزیزانتان

نیکوس کازانتزاکیس نقل می کند که در دوران کودکی ، یک پیله کرم ابریشم را بر روي درختی می یابد ، درست هنگامی که پروانه خود را برای خروج از پیله آماده می سازد . اندکی منتظر می ماند ، اما سرانجام چون خروج پروانه طول می کشد تصمیم می گیرد این فرآیند را شتاب بخشد . با حرارت دهان خود آغاز به گرم نمودن پیله می کند ، تا این که پروانه خروج خود را آغاز می کند . اما بال هایش هنوز بسته اند و اندکی بعد می میرد . او می گوید : (( بلوغی صبورانه با یاری خورشید لازم بود ، اما من انتظار کشیدن نمی دانستم . آن جنازه ی کوچک تا به امروز ، یکی از سنگین ترین بارها ، بر روی وجدان من بوده است . اما همان جنازه باعث شد درک کنم که یک گناه حقیقی وجود دارد : فشار آوردن ...
13 آذر 1392

لالایی

                 عزیزکم امشب دلم خیلی هواتو کرده.دوست داشتم امشب تو بغلم میخوابوندمت اما چه میشه کرد. میدونم الان پیش خدا جات امنه امنه.واسه من و باباییت هم خیلی دعا کن.میبوسمت عزیزکم.خوب بخوابی ...
13 آذر 1392

ای کاش پیش از بارداری می دانستم

* ای کاش می دانستم سه ماه اول دوران حاملگی در خلق و خوی من چه تغییراتی ایجاد می شود و کمی بی حوصله و کلافه می شوم. همیشه می خواستم به همسرم نزدیک باشم اما در این مدت گاهی از بودن همسرم کلافه می شدم، گاهی سرحال و با حوصله بودم و گاهی بی حوصله وعصبی که به گفته پزشکم این تغییر کاملا طبیعی بود و علت آن تغییرات هورمونی است. سه ماهه اول بارداری بیش از دیگر دوران زندگی مشترکم با همسرم مشاجره و بحث داشتم، چون همسرم هم با تغییرات خلق و خوی من ناآشنا بودو نمی دانست این تغییرات در بیشتر زنان اتفاق می افتد و کاملا طبیعی است. * ای کاش می دانستم چهار ماه اول حاملگی حالت تهوع و استفراغ خواهم داشت و این حالت به خصوص صبح ها بیشتر می شود. * ای کاش می...
13 آذر 1392