دل تنگی
سلام عسلم شیرینم عزیزم جگرگوشم
خوبی مامانی؟؟اون بالا بالاها خوش میگذره؟دلت هنوز واسمون تنگ نشده؟
ما که خیلی دلتنگتیم
عزیزم دیشب بابایی سرماخورده الانم فوق العاده تب داره
منم خیلی سرم درد میکنه.از عمه پری هم که خبری نیست.تا حالا انقد منتظرش نبودم.این دفعه به قول بابایی خیلی ناز میکنه.خوب ما هم که مثه قبل باید منتظر باشیم ببینیم کی تشریف فرما میشن؟
خبرخاصی نیست مامان جان.فقط خیلیییییییییی دلم برات تنگ شده
امروز ظهر دوباره بخاطر نبودنت زدم زیر گریه.
این روزا گریه تنها چیزیه که آرومم میکنه.مامان جون(مامان خودم)هم خیلی دل نگرونمه.همش میگه حتما یه صلاحی هست که ما بی خبریم
منم میدونما اما بعضی وقتا خیلی بهم میریزم.
خدایا خودمو میسپارم به دستای لطف خودت که همیشه هوادارم بودی
میدونم خیلی بیتابی میکنم اینم بزار به پای عجول بودنم.
خدایا خیلی از دوستام نگاهشون به در خونته،دل همشونو شاد کن به برکت وجود یه کوچولو تو زندگیشون
به اونایی هم که بخشیدی برای همیشه ببخش
خدایا دوستت دارم مثله همیشه.تنهام نزار خدای خوب من